تاک تيک].jpg

حکایت مرد حمامی
اولين وبلاگ انتقادي تاکستان( هر شهروند یک ایده  ،  یک شهر ایده آل )
🔴🔵 حکایت سوء استفاده برخی ها از پاکی و سادگی برخی و سکوت مصلحتی برخی دیگر :

نقل است که روزگاران قدیم ، حمام ها به شکل خزینه(حوزچه ) بود و مردم اینگونه به نظافت شخصی می پرداختند. بگونه ای که از سپیده صبح تا ظهر و از غروب آفتاب تا نیمه های شب مخصوص مردها بود و از ظهر تا غروب آفتاب مختص خانمها بود.
روزی از روزها که شیفت مخصوص خانمها بود ، آب خزینه سرد شد و صدای اعتراض شان پیچید . این اشکال به گوش حمام چی که مرد بود رسید و او مجبور شد برای رفع نقص وارد حمام شود . جلوی درب ورودی ایستاد و از حاضران خواست تا چشمهایشان را برای دقایقی روی هم بگذارند و او را نبینند. به هر حال مرد حمامی عیب را رفع کرد و از حمام خارج شد !!

روزها گذشت و یکی از خانمها مرد حمامی را دید و از او سوال کرد ؛ در طول این بیست روز مدام این سوال در ذهنم بود که چرا آن روز از ما درخواست کردید تا چشمهایمان را ببندیم و شما وارد حمام شوید ؟
مرد پاسخ داد ؛ بعد از آن روز هم چندین بار مشکل مشابه ایجاد شد و با همین روش وارد حمام شدم ولی تا کنون کسی اعتراض نکرده است ! حال چگونه است که این سوال در ذهن شما ایجاد شده ؟

زن پاسخ داد ؛ این سوال برای همه آن زنها ایجاد شده است ولی احتمال می دهند که شاید اگر به دنبال پاسخ باشند در دفعات بعدی هیچگاه حاضر نشوید عیب را رفع کنید و چه بسا تنها حمام روستایمان تعطیل شود !
چون شما به بسته شدن چشمهای ما دلخوش کرده اید و اگر این دلخوشی از شما سلب شود اشتیاقی برای ادامه کار بعنوان حمام چی نخواهید داشت.

#چشمها_را_باید_بست
#هیچ_چیز_را_نباید_دید

 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۹/۰۶ساعت   توسط گفتمان توسعه  |