🔴🔵 گٓلٓن گٓلدی ، گِدٓن گِدی ، قالان قالماز بو دونیادٓ
طمع کٓسدی ، یالان دولدی ، بٓشٓر قانماز دِ ایرشادٓ
#قموشی
👈 ترجمه :
آمدنی ها آمدند ، رفتنی ها رفتند ،آنهایی هم که مانده اند در دنیا ماندنی نیستند .
حرص و طمع می بُرٓد ، دنیا پر شده از دروغ ، بشر هر چه ارشاد و راهنمایی شد نفهمید که نفهمید ...
https://t.me/taktek‌.توسعه

🔴🔵 مردم شهر کجایند نمی بینم کس
یا که من گم شده ی شهر پر از آشوبم
نه صدایی و نه سازی و ونه فریادی
نه سروری و نه لبخندی و نه آوازی
چه کسی میگوید بشر امروز رسیده به تکامل ای داد
ما درون غاریم
و فقط میخوریم و‌می خوابیم
از برون این غار هیچ نداریم خبری
و نمی دانیم کمی آنسوتر
هست یک دریایی پر از ماهی ها
چه شد از غار برون آمده ایم
متمدن گشتیم ، ساکن شهر شدیم
فاتح ماه شدیم و اما
لبمان در عطش یک لبخند
سرمان گرم به رویایی چند ، دلمان سرد و چشم تا بینی
غافل از یکدیگر
امشب از خالق یکتا همی میخواهم
که ببینم فردا خنده ی زیبایی
و یکی کودک بازیگوشی می دود با لی لی
میکند او شادی
پدرش نان به کف می آید ...
که اگر این باشد
من به خود می آیم و گمان میدارم
هیچ گاه گم نشوم
#رضاقموشی

🔴🔵 فرمانده از افسر تک تیرانداز بالای برج پرسید:

آیا تک تیر انداز دشمن در کارش مهارت دارد؟ افسر پاسخ داد خیر قربان در کارش خیلی هم ناشی است !

+ پس چرا تا حالا موفق به کشتن او نشده ای ؟

قربان می ترسم او را بزنم و بعد یکی بهتر از او را بیاورند و همه ما را بکشد. به نظرم زنده بماند به نفع ماست قربان !

و اینگونه است که کشورهای قدرتمند همواره از حضور افراد ناشایست در هدایت کشورهای ثروتمند شادمانند !

میرزا !
تو چایت را بنوش و لوله را پر کن

گمانم زیر باران نم گرفته کیسه ی باروت

هوای جنگلی باران خون و اشک و باروت است
درختان بس وفا کردند و قوم تک سواران بس خیانتها

تو چایت را بنوش و تا دم آخر
سراپا باش
صدای زوزه های گرگ بی رحمی
بسان آدمی بر گوش می آید
#و_مرگ_شیرها_آغازسلطانی_روباه است بر جنگل
تو چایت را بنوش
چشمت را بشور با آب باران
زمستان فصل گرگ است و بهار ما بدون گل
و نامت را در کتاب خاطرات و شرح تاریخش
فقط در حافظ کوتاه می فهمیم

#رضاقموشی

🔴🔵 تو را به روشنای شب می سپارمت
آهی بکش در سکوت خلوت شب
برای دردهایی که چشیده ای
اشکی بریز برای خاطر ظلمی
که روز دیده ای
شب تیره نیست کمتر اشتباه کن
من تیرگی به روزهای روشن دیده ام
روزی که لگد مال میشود حقی
با چرخش زبان به کذب
پیشانی ریا
من ظلم را
به روشنایی زیر آفتاب دیده ام
شب تیره نیست
بلکه فرصت دوباره بیداریست
#رضاقموشی