![]() |
![]() |
|
زاغی بر درختی نشسته بودوداشت چیز برگر میخورد روباه گفت ایول چه سری چه دمی عجب تیپ خفنی "مشکی رنگ عشقه یه آواز بخون حال کنیم. زاغ ساندویچشو زد زیر بغلش وگفت :برو داداش فکر کردی اون موقع کلاس دوم بودم ولی حالا ترم آخر دانشگاهم .... دیگه نمیتونی سرم کلاه بذاری.
|
||
+
نوشته شده در ۱۳۸۷/۱۱/۲۵ساعت توسط گفتمان توسعه
|
|