![]() |
![]() |
|
شايد بسياري از ما شهردار را مقصر اصلي كم كاري ها ووجود مشكلات در مديريت شهري بدانيم.بسياري از مطالب اين وبلاگ نيز مرتبط با اين مشكلات به نگارش درآمده است.ولي ذكر يك نكته ضروري است وآن اينكه شهردار را شوراهاي اسلامي شهر انتخاب ميكنند.در كلان شهرهايي مثل تهران كه تفكرات سياسي بيش از ديگر تفكرات حاكم است معمولاً شوراهاي اسلامي تخصص ومهارت شهردار را در مديريت شهري مد نظر قرار نمي دهند.آنها به دنبال فرد سياسي هستند كه بتوانند با پرورش ومعرفي او به مردم آينده اجرائي او را رقم بزنند.يعني فردي را بعنوان شهردارانتخاب ميكنند كه بتوانند در آينده او را به يك مركز قدرت وتصميم گيري كشوري تبديل كنند.اين نوع تفكر از دوره اول انتخابات شوراها قوت گرفت همچنانكه جناب آقاي احمدي نژاد نيز از طريق اين تفكر موفق به كسب آراء مردمي شدند.در دور اول بدليل عملكرد خوبشان در سمت شهردار با استقبال كم نظير تهراني ها مواجه شدند و(به اسلامي وشرعي خودشان) برمسند نوكري مردم تكيه زدند.در دور دوم نيز با توجه به شناخت بيشتر مردم وهمچنين شرايط تبليغات وجو سياسي كشور برخلاف تهراني ها اكثريت آراء خود را از صندوقهاي شهرستانها خارج نمودند.همينطور شاهد هستيم كه در كلان شهرها اكثراًشخصيتهاي سياسي –اجرائي وحتي هنري سعي دارند تا وارد مجلس بزرگ شوراها شوند. بنابر اين در اين شهرها ورود به شورا نتنها انتهاي راه نيست بلكه آغزي است براي طي پله هاي ترقي. مثلاً عوام جامعه تا چند سال قبل جناب آقاي دكتر چمران را نمي شناختند ولي با حضور ايشان در رياست شوراي شهر تهران همكنون ايشان را بعنوان يك چهره كشوري وتاثير گذارميشناسند.چه بسا اگر دكتر قالي باف هم باشرايط فعلي وارد عرصه رقابت رياست جمهوري مي شدند بدون دغدغه رئيس جمهور دولت نهم بودند.البته در اين شهرها چون هدف اصلي در پس ظاهر فعلي نهفته است شاهد حمايتهاي بي دريغ اعضاء شورا از شهردار هستيم.حمايتهايي كه لازمه نيل به اهداف آتي است.حمايتهايي كه لازمه جلب نظر مردم است .در اين شهرها معمولاً بين شوراها وشهرداراختلافي بروز نمي كند. بنابراين ميتوان اينگونه برداشت نمود كه شورا مدرسه اي براي شناخت وبكارگيري افراد زبده وتوانمند در مديريتهاي كلان است. ولي در شهرهاي كوچك قضيه كاملاً متفاوت است وشهردار بايد بيشترتسليم خواستهاي شخصي افراد شود بگونه اي كه تغييرات شهردار در اين شهرها قابل قياس با كلان شهرها نمي باشد.معمولاً شوراها در شهرهاي خرد اصلي ترين افتخار خود را انتخاب شهردار مي دانند وبه خود ميبالند واز اين اختيار بعنوان هربه اي براي رسيدن به خواستهاي شخصي استفاده ميكنند. براي محدود كردن يك عضو ميتوان باتصميم اعضاء شورا ايشان را بعنوان شهردار معرفي نمود واين يعني خروج از شورا ونداشتن حق راي .....حال آنكه اعضاءشورا در شرايطي كه بروفق مرادشان نبود ،مي توانند ايشان را از صحنه مديريت كنار بزنندهمچنانكه درشهرما مدتي پيش اين تصميم گرفته شد. بنظر مي رسد كه مجلس در حال بررسي طرحي است كه بموجب آن انتخاب شهردار توسط شوراها صورت نپذيرد ومردم خود اقدام به اين انتخاب نمايند.هرچند براين طرح نيز اشكالاتي وارد است واختيارات شورا در استيضاح شهردار كاهش پيدا ميكند ونمي توان پيش بيني نمود كه شوراها درقبال شهردار ناكارآمد چه تكليفي دارند؟وآيا اين امكان را خواهند داشت كه منتخب مردم را كنار بزنند؟اگر هم اين امكان صورت پذيرد جاي اين سوال اساسي خالي مي ماند. عليرغم آنكه مردم به شهردار راي داده اند ليكن ناكار آمدي ايشان مدتي پس از روي كار آمدن معلوم شد .پس اگر اعضاءشوراي منتخب مردم نيزدرخدمت قصور وكوتاهي نمايند آيا امكان كنار زدنشان وجود خواهد داشت؟ با اين مختصر توضيح در مي يابيم كه بهترين راه انتخاب شهردار اينست كه شوراي اسلامي ليست اسامي چند نفر را بعنوان شهردار به فرمانداري معرفي نمايد وفرماندار نيز با برگزاري جلسه اي در حضوررئيس دادگاه يا دادستان- امام جمعه-نماينده مجلس ورئيس شوراي شهراقدام به راي گيري ونهايتاً يك نفر را بعنوان شهردار معرفي نمايد.درصورتي كه شوراها ظرف 2 ماه از معرفي ليست افراد به فرمانداري خودداري نمايند اعضاءاين جلسه مكلف به انتخاب شهردار شوند.مرجع رسيدگي به اختلاف شوراها وشهرداريا عزل شهردار نيز همين اعضاءباشند. در اينصورت تسامح وكم كاري شهرداري كمتر وباتوجه به پشتيباني فرمانداري(نماينده دولت)دادگاه(نماينده قوه قضائيه)نماينده مجلس(نماينده قوه مقننه)رئيس شورا(نماينده مردم)وامام جمعه (نماينده مذهبي ومقام معظم رهبري) با شدت بيشتري شاهد اجراي قانون وعدالت خواهيم بود. اطمينان مي دهم كه اين قانون به تصويب خواهد رسيد اگر شما هم این مطلب را لینک کنید وبه دوستان خود در سراسر کشورارسال کنید.
|
||
+
نوشته شده در ۱۳۸۹/۰۳/۲۶ساعت توسط گفتمان توسعه
|
|